کاش سوره ای بنام پدر بود


کاش سوره ای بنام پدر بود

که این گونه آغاز میشد: قسم بر پینه ی دستانت، که بوی نان میدهد و قسم بر چشمان همیشه نگرانت… قسم بر بغض فرو خورده ات که شانه ی کوه را لرزاند و قسم بر


کاش سوره ای بنام پدر بود

کاش سوره ای به نام پدر بود

که این گونه آغاز میشد: قسم بر پینه ی دستانت، که بوی نان میدهد و قسم بر چشمان همیشه نگرانت… قسم بر بغض فرو خورده ات که شانه ی کوه را لرزاند و قسم بر غربتت،  وقتی هیچ بهشتی زیر پایت نیست…

کاش سوره ای بنام پدر بود