یاران امام خمینی در زمان انقلاب
یاران امام خمینی در زمان انقلاب
یاران انقلابی کشور بار سفر میبندند تا روزبهروز شاهد مرگ یا شهادت نسل اول انقلاب باشیم. به بهانه رحلت آیتالله هاشمی رفسنجانی مروری میکنیم بر علمای انقلابی که در این سالها از دستشان دادیم
همه یارانی که انقلاب از دست داد
یاران انقلابی کشور بار سفر میبندند تا روزبهروز شاهد مرگ یا شهادت نسل اول انقلاب باشیم. به بهانه رحلت آیتالله هاشمی رفسنجانی مروری میکنیم بر علمای انقلابی که در این سالها از دستشان دادیم
مجله مهر: یار دیرین انقلاب رفت. ایران اسلامی امروز در سوگ یکی از یاران دلسوز و دیرینهاش نشسته است. کسی که هم پیش از انقلاب و در زندانهای ساواک شکنجه شده و برای به ثمر رسیدن انقلاب تلاش کرده هم در بحرانهای سالهای اول انقلاب همیشه حضور مؤثر داشته و تاکنون مسئولیتهای خطیر زیادی را بر عهده داشته است؛ اما این اولین بار نیست که ایران داغ یاران نسل اول انقلابی خود را تجربه میکند. انقلابیهای زیادی بوده و هستند که در این سالها درگذشته و شهید شدهاند و میراث انقلاب را به فرزندان خود به امانت گذاشته و رهسپار شدهاند. در این گزارش نیمنگاهی میاندازیم به تاریخ انقلاب و یاران و علمای انقلابی که در این سالها از دست دادهایم و تعدادی از آنها را گلچین می کنیم.
آیتالله مهدوی کنی
«آیتالله محمدرضا مهدوی کنی» در ۱۴ مرداد ۱۳۱۰ در روستای کن به دنیا آمد. ایشان پس از طی دوره دبستان در کن، وارد مدرسه علمیه لرزاده در تهران شد و از محضر مرحوم آیتالله برهان بهرههای علمی و اخلاقی فراوان برد. آیتالله مهدوی کنی پس از بازگشت به تهران در سال ۱۳۴۰، در مدرسه مروی به تدریس علوم حوزوی مشغول شدند و از سال ۱۳۴۲ امامت جماعت مسجد جلیلی در میدان فردوسی را پذیرفتند. این مسجد پایگاه مناسبی برای فعالیتهای اجتماعی و سیاسی ایشان شد. مبارزات ایشان علیه حکومت طاغوت، باعث دستگیریهای متعدد، تبعید، شکنجه و زندانی شدن ایشان شد. ایشان آخرین عالمی هستند که در روزهای نزدیک پیروزی انقلاب اسلامی برای چندمین بار دستگیر و در آستانه پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی آزاد شدند. آیتالله مهدوی کنی پس از پیروزی انقلاب اسلامی سمتهای مختلفی سرپرستی کمیته انقلاب اسلامی، نخستوزیری پس از شهادت شهیدان رجایی و باهنر، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، مؤسس و دبیر کل جامعه روحانیت مبارز، ریاست دانشگاه امام صادق علیهالسلام و …را عهدهدار بودهاند. آیتالله مهدوی کنی عصر روز چهاردهم خرداد ۱۳۹۳، پس از شرکت در مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) دچار عارضه قلبی شد و در بیمارستان بستری شد. در صبح روز سهشنبه ۲۹۷۱۳۹۳ و در آستانه ماه محرم وفات پیدا کردند.
شهید بهشتی
«سید محمدحسین بهشتی» دوم آبان ماه ۱۳۰۷ در محلهی لُنبان اصفهان و در خانوادهای روحانی متولد شد. تحصیلات خود را در زادگاهش آغاز کرد، اما به شوق فراگیری علوم دینی، دبیرستان را نیمهتمام رها کرد و به مدرسهی علمیه صدر اصفهان رفت و همزمان زبان انگلیسی را نیز آموخت. سپس به قم رفت و درس خود را نزد استادانی چون آیتالله بروجردی و حضرت امام خمینی (ره) ادامه داد و همزمان دیپلم متوسطه را نیز گرفت و در دانشکدهی علوم معقول و منقول دانشگاه تهران پذیرفته شد. او در سال ۱۳۳۰ برای تحصیل و تدریس به قم بازگشت. او بهعنوان دبیر زبان انگلیسی در دبیرستان حکیم نظامی قم مشغول به کار شد و همزمان بهعنوان شاگرد در کلاسهای علامه طباطبایی شرکت کرد. دکتر بهشتی بهمنظور ایجاد مرکزی فرهنگی برای ترویج افکار اسلامی به همراهی آیتالله مطهری و چند تن دیگر، دبیرستان دین و دانش را تأسیس کرد که ادارهی آن تا سال ۱۳۴۲ بهطور مستقیم بر عهده خود وی بود. با هجرت امام (ره) به پاریس، دکتر بهشتی نیز به آنجا رفت و از سوی رهبر انقلاب برای عضویت در هستهی مرکزی شورای انقلاب به همراهی آیتالله مطهری، آیتالله هاشمی رفسنجانی، آیتالله موسوی اردبیلی و دکتر باهنر انتخاب شد. چندی بعد، آیتالله مهدوی کنی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی و آیتالله خامنهای نیز به این شورا پیوستند. پس از پیروزی انقلاب او به عضویت مجلس خبرگان انتخاب شد و نقش مهمی در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایفا کرد. بعدها با رسمیت یافتن حزب جمهوری اسلامی دبیر کلی آن را بر عهده گرفت و در اسفندماه ۱۳۵۸ به ریاست دیوان عالی کشور منصوب شد و تا پایان عمر این سمت را بر عهده داشت. سرانجام در هفتم تیرماه ۱۳۶۰ در انفجار ساختمان حزب جمهوری اسلامی به دست منافقین به همراه ۷۲ نفر از یاران خود به شهادت رسید.
آیتالله دستغیب
«آیتالله سید عبدالحسین دستغیب» فرزند آیتالله سیدمحمدتقی دستغیب بود که در سال ۱۲۹۲ در شیراز متولد شد. تحصیلات خود را در حوزه علمیه شیراز ادامه داد و جای پدر -که سالها پیشازاین فوت کرده بود– امام جماعت مسجد باقرخان شد. وی کمکم مخالفت خود را با برنامههای ضد مذهبی حکومت آشکار ساخت و در شرایطی که روزگار سختی را ازنظر مادی میگذراند، پیشنهاد پیوستن به کادر قضایی دادگستری را نپذیرفت. در زمان اجرای قانون کشف حجاب، مخالفتهای آشکار او موجب شد که حکومت اجازه وعظ و منبر را از او بگیرد و سرانجام براثر فشارهای زیاد رژیم در سال ۱۳۱۴ مجبور به ترک ایران و مهاجرت به نجف اشرف شد. پس از تبعید رضاشاه از ایران، او نیز به توصیه آیتالله محمدکاظم شیرازی به ایران بازگشت و با همکاری مردم، مسجد جامع شیراز را که بیش از هزار سال قدمت داشت و بهصورت خرابه درآمده بود، بازسازی کرده و آن را به مرکزی برای فعالیتهای مذهبی و سیاسی تبدیل کرد .تجدید بنای مدرسه علمیه حکیم و تأسیس دیگر مدارس علوم دینی ازجمله فعالیتهای او در آن دوران است. پس از اعلام لوایح ششگانه، او نیز به پیروی ازحضرت امام خمینی (س) به مخالفت با اهداف سیاسی رژیم پرداخت و چنان نقش مهمی در گسترش مبارزات در میان مردم داشت که رژیم مجبور شد همزمان با سرکوبی قیام ۱۵ خرداد، او را نیز شبانه دستگیر کند. در طول دوران اقامت اجباری امام در نجف، بارها به ملاقات ایشان رفت و ضمن بیان اخبار ایران و مبارزات مردم، رهنمودهای لازم را کسب کرد. بار دیگر، درگیری خشونتآمیز رمضان سال ۵۶ در شیراز، باعث تبعید او از زادگاهش شد. در همین دوران، به همراهی چهار تن از دیگر روحانیون، طی اعلامیهای شاه را از سلطنت خلع کرد. پس از پیروزی انقلاب، بهعنوان نماینده اول استان فارس به مجلس خبرگان رفت و در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی مشارکت ورزید. چندی بعد، محبوبیت او در میان مردم باعث شد بهحکم امام به امامت جمعه شیراز انتخاب شود. آیتالله دستغیب، صاحب تألیفات و ترجمههای بسیاری است که بیشتر آنها درباره اخلاق، معاد و خودسازی نوشتهشدهاند. از معروفترین کتابهای ایشان میتوان به «صلاة الخاشعین» ، «معاد» ، «گناهان کبیره» ، «قلب قرآن» و «قیامت و قرآن» اشاره کرد. او سرانجام در روز ۲۰ آذرماه ۱۳۶۰، هنگامیکه عازم نماز جمعه بود، به دست یکی از اعضای گروهک منافقین به شهادت رسید.
آیتالله منتظری
آیتالله منتظری رئیس اولین مجلس خبرگان و از روحانیون و سیاستمداران قبل و بعد از انقلاب بود. او در سال ۱۳۰۱ در نجفآباد اصفهان در میان یک خانواده کشاورز متولد شد. تحصیلات دینی خود را در اصفهان آغاز کرد و سپس برای ادامه در سطوح بالاتر به قم رفت. او که از شاگردان حضرت امام خمینی (ره) بود، در سالهای دهه ۴۰ به دلیل همراهی با نهضت ایشان تحت تعقیب ساواک قرار گرفت و به زندان افتاد و شکنجههای بسیاری را تحمل کرد. با اوجگیری قیام مردم در سال ۱۳۵۷ به همراه آیتالله طالقانی از زندان آزاد شد. او که از روحانیون مبارز و فعال در طول دوران انقلاب بود، بعد از فوت آیتالله طالقانی از سوی امام خمینی (ره) برای مدت کوتاهی به امامت جمعه تهران منصوب شد. در سال ۱۳۶۴ مجلس خبرگان، آیتالله منتظری را بهعنوان قائممقام رهبری تعیین کرد. ولی در سال ۱۳۶۸، به دلیل پارهای مسائل بهحکم امام خمینی (ره) از این سمت برکنار شد.
شهید مطهری
«آیتالله مرتضی مطهری» در سال ۱۲۹۸ در فریمان و در خانوادهای روحانی به دنیا آمد و در سال ۱۳۱۰ برای تحصیل علوم دینی به حوزه علمیه مشهد رفت و دروس مقدماتی را آنجا آغاز کرد. ایشان در سال ۱۳۲۳ برای فراگیری فلسفه به حوزه علمیهی قم رفتند و از شاگردان درس فلسفه حضرت امام خمینی(س) شدند. بعد از فوت آیتالله بروجردی در سال ۱۳۴۰، آیتالله مطهری به تهران آمد و از همان ابتدا در مدرسه مروی به تدریس فلسفه ملاصدرا برای طلاب پرداخت و بهزودی در دانشکده علوم معقول و منقول (دانشکده الهیات) دانشگاه تهران مشغول به کار شد و در آنجا نیز به تدریس کلام و فلسفه اسلامی پرداخت. در این زمان او که در محیط متنوع دانشگاه با مسائل جدید جوانان آشنا میشد، نوشتن مقالهها و کتابهایی را برای پاسخگویی به این سؤالها آغاز کرد و به خاطر رواج افکار سوسیالیستی و ماتریالیستی در میان جوانان، تلاش خود را صرف معرفی اسلام بهعنوان دینی پوینده و نیز زدودن خرافات و بدعتها از چهره دین کرد. کتابهای بسیاری حاصل این دوره از عمر اوست؛ کتابهایی چون حماسه حسینی، نهضتهای اسلامی در صدسال اخیر و … او از مسائل سیاسی جامعه نیز غافل نبود و با مجامع اسلامی آشنا شد و در این محافل سخنرانیها و بحثهای مختلفی را ایراد نمود. در همین دوران در رادیو تهران نیز هر هفته یکبار سخنرانی داشت که مخاطبان وسیعتری را جذب افکار و اعتقاداتش میکرد. او برای نخستین بار در سال ۱۳۴۲ بعد از وقایع ۱۵ خرداد دستگیر شد و در سال ۱۳۴۴ به همراهی متفکران مذهبی دیگر، نظیر دکتر علی شریعتی به حسینیه ارشاد دعوت شد. در سال ۱۳۵۰ به دلیل سوءتفاهمها و اختلافاتی که میان او و دیگر گردانندگان حسینیه پیش آمد، کانون فعالیت خود را به مسجد الجواد که آنجا نیز محل تجمع مردم مشتاق شنیدن از اسلام راستین بود، تغییر داد اما سال ۱۳۵۱ مسجد الجواد نیز تعطیل و او بهطور موقت بازداشت شد. ایشان در سال ۱۳۵۶ «جامعه روحانیت مبارز تهران» را پایهگذاری کرد و با آغاز انقلاب نقش مهمتری را به عهده گرفت و بهفرمان حضرت امام خمینی (ره) رئیس «شورای انقلاب» شد. اردیبهشت ۱۳۵۸ درحالیکه چون همیشه از یک مجلس سخنرانی برمیگشت به دست یکی از اعضاء گروهک «فرقان» به شهادت رسید. ازآنپس روز شهادتش را برای گرامیداشت یاد مردی که همه زندگیاش را وقف تعلیم و تربیت و آموزش کرده بود «روز معلم» نام گذاشتند و امام او را «حاصل عمر» خویش خواندند و همه کتابهایش را مفید و سودمند دانستند.
آیتالله طالقانی
«آیتالله سید محمود طالقانی» در سال ۱۲۸۹ شمسی در یک خانوادهی ساده و مذهبی در روستای «کَل یزد» از توابع طالقان دیده به جهان گشود. پدرش سید ابوالحسن طالقانی از مبارزان دورهی رضاخان و همکار و همرزم مرحوم «سید حسن مدرس» بود و از طریق شغل ساعتسازی روزگار میگذراند. آیتالله طالقانی نیز تحصیلات ابتدایی را در همان روستا و نزد پدر گذراند و پسازآن برای تحصیل علوم دینی به مدرسه رضویه و بعد فیضیه قم رفت و تا سال ۱۳۱۷ مشغول تحصیل بود. پسازآن در مدرسه سپهسالار مشغول تدریس علوم دینی شد.
پس از شکلگیری نهضت روحانیت به رهبری امام خمینی(س) در سال ۱۳۴۱ و طرح مسائلی چون «انجمنهای ایالتی و ولایتی» و «انقلاب سفید» به پیروی از حضرت امام خمینی(س) به مخالفت با رژیم شاه پرداخت و به دلیل فعالیتهای بسیار در همان سال به زندان افتاد و در اوایل خرداد ۱۳۴۲، به همراه چند تن از روحانیون آزاد گردید ولی بار دیگر در همان سال در ارتباط با وقایع ۱۵ خرداد و انتشار مقالهای از سوی او با عنوان «دیکتاتوری خون میریزد» دستگیر و در زندان قصر مورد شکنجه و آزار قرار گرفت. ایشان بهعنوان نماینده اول مردم تهران به مجلس خبرگان راه یافتند و همچنان در صحنه سیاست فعال بودند. آیتالله سید محمود طالقانی در ۱۹ شهریور سال ۱۳۵۸ پس از سالها مبارزه و تبعید و زندانی شدن از زمین خاکی به دیار باقی شتافت.
حجتالاسلام شجونی
«حجتالاسلام جعفر شجونی فومنی»، متولد ۱۳۱۱ فومن، سیاستمدار باسابقه گیلانی ،عضو جامعه روحانیت مبارز، عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی، فعال سیاسی و زندانی در زندانهای مخوف ساواک بوده است.او نماینده کرج در اولین دوره مجلس شورای اسلامی بوده و از همراهان شهید نواب صفوی در دوران مبارزه با رژیم پهلوی محسوب میشود. از ۱۸ سالگی مبارزه را آغاز کرده و تا پیروزی انقلاب ۲۵ بار زندان رفته است. شجونی زندگی در زندان را به دو دوره پیش از سال ۴۵ و پسازآن تقسیم میکند و معتقد است تا قبل از سال ۴۵ زندانیها در زندان ریاست و آقایی میکردند اما پسازآن شرایط زندان بسیار بر آنها بسیار سخت گذشته است.
او در صبح روز یکشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۵ (۶ صفر ۱۴۳۸ قمری) در سن ۸۴ سالگی درحالیکه در بیمارستان فیروزگر بستری بود بر اثر سکته قلبی درگذشت.
آیت الله موسوی اردبیلی
آیتالله موسوی اردبیلی در ۸ بهمن ۱۳۰۴ ه ش در شهر اردبیل در خانوادهای روحانی و تهیدست متولد شد. آیتالله موسوی اردبیلی در رمضان ۱۳۲۲ تصمیم گرفت به شهر مقدس قم مهاجرت نموده، تحصیلات عالیه را در آن شهر مقدس ادامه دهد و در آخر همان ماه از اردبیل خارج و در نهم شوال وارد قم شد. آیت ا… موسوی اردبیلی بهاتفاق سه نفر از فضلای حوزه علمیه قم تصمیم گرفت به نجف اشرف مهاجرت کند. با انصراف دو نفر از همراهان، با نفر سوم یعنی مرحوم شیخ ابوالفضل حلالزاده اردبیلی در ۱۶ آبان ۱۳۲۴ از قم حرکت کرد. آیتالله موسوی اردبیلی پس از برگشت از عراق، در سال ۱۳۲۷ وارد قم شده در مدرسه فیضیه اقامت کرد. آیتالله اردبیلی در منبرهای خود شدیداً به نفع اعراب و مسلمین موضعگیری کرد که در پی آن رژیم تصمیم گرفت که او را دستگیر نموده به تبریز تبعید کند. در پی این حادثه علما و ائمه جماعت اردبیل متحد شدند و همه به مسجد وی رفته و اعلام کردند که اگر رژیم به دستگیری و تبعید وی اقدام نماید، تمامی مساجد را تعطیل کرده و از شهر خارج خواهند شد. رژیم پهلوی که با مقاومت روحانیون مواجه شد و از عواقب کار نگران بود، از دستگیری وی منصرف گردید. در طی یازده سال اول انقلاب، اشتغالات علمی و فرهنگی وی روند و وضع دیگری پیدا کرد. ازجمله اشتغالات جدید او، تدوین قوانین کیفری، جزائی و حقوقی دادگستری و انطباق آنها با موازین شرع و فقه اسلامی بود. اول آذرماه ۱۳۹۵ آیتالله موسوی اردبیلی دچار ایست قلبی شد و به کما رفت و برای بستری به بیمارستان لالهٔ تهران منتقل شد. در نهایت در ظهر ۳ آذر ۱۳۹۵ به علت عارضهٔ قلبی و فرورفتن در کمای عمیق، در ۹۰ سالگی درگذشت و پیکر وی در قم تشییع شد و در حرم فاطمه معصومه در کنار قبر علامه طباطبایی مدفون شد.
شهید باهنر
«حجتالاسلام دکتر محمدجواد باهنر» در سال ۱۳۱۲ در یک خانواده پیشهور ساده در شهر کرمان به دنیا آمد و خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را در مکتب آموخت و سپس به تحصیل علوم دینی در مدرسه معصومیه آن شهر پرداخت .شهید باهنر سپس به تحصیلات دانشگاهی رو آورد و حدود سال ۱۳۳۷ موفق به اخذ لیسانس در رشته الهیات و بعدازآن موفق به اخذ فوقلیسانس در رشته علوم تربیتی و سپس دکترای الهیات از دانشگاه تهران شد .
شهید باهنر در سال ۱۳۴۱ همکاری خود را با نهضت اسلامی و سیاسی روحانیت به رهبری امام خمینی ( ره ) آغاز کرد و در اسفندماه ۱۳۴۲ پس از ایراد سخنرانیهایی در مساجد هدایت ، الجواد ، و حسینیه ارشاد به مناسبت سالگرد حادثه فیضیه دستگیر شد و پسازآن متناوباً شش بار به زندانهای کوتاهمدت محکوم شد و از سال ۱۳۵۰ ممنوع المنبر گردید و بالاجبار در جلساتی که بهعنوان کلاس درس بر پا میشد سخنرانی و به بیان نقطه نظرات اسلامی و انقلابی خود میپرداخت . در سال ۱۳۵۷ بهفرمان امام ( ره ) و به همراه چند تن از یاران مأمور تنظیم اعتصابات شد و در همان سال نیز با فرمان امام ( ره ) به عضویت شورای انقلاب درآمد . دیگر مسئولیتهای شهید باهنر پس از پیروزی انقلاب اسلامی عبارتاند از: مسئولیت نهضت سوادآموزی ، نماینده مردم کرمان در مجلس خبرگان ، نماینده شورای انقلاب اسلامی در وزارت آموزشوپرورش ، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی. شهید باهنر که به سرنوشت آموزش کشور و آینده نونهالان انقلاب اسلامی بیاندازه توجه داشت و مدام به فکر بهبود و پیشرفت آن بود سرانجام در کابینه محمدعلی رجایی به سمت وزیر آموزشوپرورش منصوب شد . پس از فاجعه شوم بمبگذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت دکتر بهشتی ، شهید باهنر بهعنوان دبیر کل حزب جمهوری اسلامی انتخاب شد و به دنبال انتخاب شهید رجایی به سمت ریاست جمهوری بهعنوان نخستوزیر جمهوری اسلامی به مجلس معرفی شد که با رأی قاطع مجلس به تشکیل کابینه خودپرداخت .
این شهید که خود را وقف خدمت به مردم ستمدیده کرده بود سرانجام پس از سالها مبارزه و تلاش به همراه یار دیرینهاش شهید رجایی رئیسجمهور اسلامی ایران در هشتم شهریور ۱۳۶۰ در انفجار ساختمان نخستوزیری که به دست منافقین صورت گرفت به شهادت رسید.
کپی شد
امام خمینی و یاران او
پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران:
امام خمینی و یاران او
□ ژیلا بدیهیان(همسر شهید همت)
۱۶ ۳ ۹۲- خرداد که می رسد می گوییم به خرداد پر از حادثه عادت داریم. حوادث معدودی در این ماه رخ داده، اما عمق این حوادث بسیار سنگین است. فقدان امام هنوز بر بچه های انقلاب و مومنان سنگینی می کند که داغ تازه ای اضافه شد و خصوصا مردم اصفهان این داغ را بیشتر احساس می کنند. امروز ما به عزای رفتن یکی از راستین ترین یاران امام و انقلاب نشسته ایم و خرداد باز برای ما تلخ شد. اما درکنار تلخی تمام این رفتن ها آن چیزی که غم را سنگین تر می کند رفتارهایی است که با یاران امام صورت می گیرد. در طی این مدت که آیت الله طاهری در بیمارستان بودند چند بار به دیدن ایشان رفتم اما آن قدر فضای بیمارستان سنگین و پر از افراد خاص بود که عیادت از این مجاهد و پیر انقلاب سخت می شد. در همین احوال، روزهای آخری که ایشان نمازجمعه را برقرار می کردند به یاد آوردم که چطور یک عده فریب خورده به سمت یار قدیمی امام چوب و کفش پرتاب می کردند. صحنه هایی که هیچ گاه از جلوی چشمان ما پاک نمی شود. امام انقلابی را رهبری کرد که قرار بود در آن کرامت انسان ها حفظ شود نه این که چند نفر هرکاری که می خواهند را انجام دهند، آن هم اعمال سخیف و کثیف. این یار امام چند سال سکوت کرد و مسائلی بر ایشان رفت که فضا را سنگین کرد. البته باید این روزها بی مهری مسئولان اصفهان را نسبت به عدم اطلاع رسانی نسبت به فوت ایشان را هم اضافه کرد.
پس از فوت امام، یارانشان هم رفتند. آقای محمد هاشمی تعریف می کنند که آیت الله توسلی آخرین روز حیاتشان چه گفتند. ایشان پس از توهین هایی که به نوه امام شد در مجمع تشخیص مصلحت نظام صحبت می کنند و می گویند امام در سال ۶۱ در نامه ای پیش بینی کردند که: «گروهی مقدس نما و متحجر و واپسگرا در قالب دفاع از امام، فرزندان، دوستان، یاران و بیت ایشان را مورد توهین و برخورد قرار خواهند داد.» و امروز ما می بینیم که با یاران امام چه کردند
و چه در سال ۹۰ و در صحن حرم امام، چه هفته گذشته پس از نوشتن نامه خطاب به آیت الله هاشمی رفسنجانی، چه توهین ها که به حسن خمینی نوه امام و همچنین خانم زهرا مصطفوی، دخترشان، نشد. آیت الله توسلی در همان جلسه گفتند که: « امام فرموده اند مبارزه و سختی ها برای پیروزی انقلاب، فقط گلوله و سرنیزه نبود که اگر بود تحملش بسیار آسان تر بود، بلکه زخم زبان ها و طعنه ها، بسیار دردناک تر و جگر سوز تر از گلوله بود.» که البته آیت الله توسلی در بیان این سخنان باز هم به گریه افتاد و در حالی که بار دیگر، سخن دیگری از امام درباره متحجران و مقدس نماها و واپس گراها را بیان می کرد در زمانی که به کلمه «واپس گراها» رسید از روی صندلی به پایین افتاد و فوت کرد. در واقع یکی از یاران امام از شدت تاثر توهین به خانواده امام و کنار گذاشتن اندیشه های ایشان فوت کرد.
امروز ما اندوه آیت الله هاشمی یکی از دیرینه ترین یاران امام را هم داریم. هرچند که اتفاقات این مدت در واقع لطفی از جانب خداوند برای ایشان بود تا تمام تهمت های ناروا که به ایشان زدند پاک شود. نمی خواهم بنویسم که ایشان و خانواده شان از همه اشتباهات مبرا هستند اما این خانواده در صداوسیمای جمهوری اسلامی که باید مظهر عدالت گرایی باشد امکان دفاع برای خود پیدا نکردند. در ایامی که بسیاری از دوستان و یاران انقلاب از آقای هاشمی دعوت می کردند تا در انتخابات حضور یابند با دخترشان تماس گرفتم. گفتم من از طرف خودم صحبت نمی کنم، از طرف بسیاری از خانواده های جنگ، شهدا و جانبازان می گویم که می خواهند آقای هاشمی مصرانه به صحنه بیایند که کشور در خطر است. گفتم همت روزهای آخر زندگی شان و نزدیک به شهادتش گفت جنگ به مرحله ای رسیده که ما نه به خاطر خاک و دین (که خیلی مهم بود) که حداقل برای حفظ ناموس زن و بچه هایمان به جنگ می رویم و حالا ایشان باید به همان دلیل از آبروی خود بگذرند و به صحنه بیایند.
سوم خرداد هم که به دیدار آقای هاشمی رفتیم، گفتم آقای کوثری جایی گفته بود که همت فرصت نکرد زنش را تربیت کند، هرچند که قرار نیست ما به وسیله همسرانمان تربیت شویم، اما به آقای هاشمی گفتم به گمانم همت من را تربیت کرد زیرا همیشه بعد از امام از ارادت خاصشان به شما می گفتند و من هم همین ارادت را به یار دیرین امام دارم. متاسفانه در این
روزها یاران امام نمی توانند از آرمان های انقلاب دفاع کنند و حتی به من و همسر شهید حمید باکری می گویند عایشه باکری و همت و این چنین از یادگاران امام و شهدا یاد می کنند.
ما تاوان بسیاری برای حفظ انقلاب دادیم و عزیزترین هایمان را از دست دادیم. متاسفانه وضعیت اداره کشور در دست جریاناتی افتاده که بعضی از آن ها در زمان امام با ایشان همراهی نداشتند و هیچ جای مبارزات امام نبودند و مسئولیت های اجرایی نداشته اند، اما امروز همه کاره شده اند. امروز ما غیر از دغدغه فراموشی آرمان های امام، دغدغه یاران امام را هم داریم. آیت الله طاهری را ما در اصفهان پس از پیروزی انقلاب دیدیم که با بدنی مجروح ناشی از شکنجه های شاه سخن می گفتند و حتی هنگامی که پسرشان شهید شد، همت به من نگفت پسر آیت الله شهید شد گفت در چذابه پودر شد. ایشان و دیگر یاران امام هستی شان را برای پیروزی انقلاب و اسلام گذاشتند.
جوان ها از من می پرسند زمان شاه چه بود که اکنون نیست و چه نبود که الان هست. نمی توان به راحتی سوال آن ها را پاسخ داد و باید ساعت ها بحث کنیم و از هزینه های بگوییم که برای رسیدن به پیروزی انقلاب دادیم. یک زمان برای ما دفاع از حقیقت مهم بود. تاریخ می خواندیم و به خاطر قرار داد ترکمانچای ساعت ها گریه می کردیم. ننگ های پادشاهان قبلی را می خواستیم پاک کنیم و به دنبال آرمان های دینی و اعتقادی بودیم. می خواستیم برای نسل های آینده روزهای بد تاریخ تکرار نشود، اما امروز متوجه شده ایم که بزرگ ترین هنر تربیت خودمان است. ای کاش عقلا شرایط گفت وگو را ایجاد کنند. این روزهای کشورهای اطرافمان غمگین کننده است. اکنون در جامعه ای زندگی می کنیم که دفاع از حقیقت سخت شده است، اما جوان های ما می دانند شهدا چرا شهید شدند و امام چه می خواستند و همین برای ما فردای بهتری را نوید می دهد و امیدوار کننده است. هروقت ناامید می شوم خدا بارقه ای از امید را نشانم می دهد.
منبع: روزنامه بهار