قسمت ۴۴ برف بی صدامی بارد


قسمت ۴۴ برف بی صدامی بارد

در این مطلب از مجله اینترنتی کولاک خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال برف بی صدا می بارد به کارگردانی پوریا آذربایجانی را می خوانید:


خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال برف بی صدا می بارد از شبکه سه

در این مطلب از مجله اینترنتی کولاک خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال برف بی صدا می بارد را می خوانید: این سریال به کارگردانی پوریا آذربایجانی و تهیه کنندگی محمدرضا شفیعی ساخته شده است.

در خلاصه داستان این سریال آمده است: اگر بمانی، غزل غزل ترانه ی لبخند به پایت می ریزم. پرده حسرت از دلت برمی کنم. برف بی صدا می بارد، دردانه من. بمان تا رسم پذیرایی از تقدیر را بجا آوریم.

فهرست مطالب

خلاصه داستان قسمت ۴۳ سریال برف بی صدا می بارد

سیمین به زیرزمین خانه رفته است و با نگاه کردن به گوشه گوشه آن جا بچگی اش را به خاطر می آورد از روزی که گردن عروسک نسرین را شکوند و احمد با چقلی کردن پیش عطا خان باعث شد او حسابی تنبیه شود. در خانه احمد و نسرین همه با هم وسایل را جا به جا می کنند و سهیلا هم با شوخی هایش جو را عوض می کند.

برای ادامه خواندن قسمت ۴۳ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۴۲ سریال برف بی صدا می بارد

حبیب سیمین را به جایی رسانده است و خودش پایین منتظر می ماند. سیمین به شرکت شاهرخ برادر ناهید رفته است و تظاهر می کند که می خواهد یک واحد پیش خرید کند و خودش را به سر ساختمان می رساند که آن جا هم می گویند او به بازار آهن رفته و نیست. احمد و نسرین به یک خانه رفته اند و به نظر می آید که خانه آقای اسماعیلی می باشد.

برای ادامه خواندن قسمت ۴۲ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۴۱ سریال برف بی صدا می بارد

حبیب به سمت تهران حرکت می کند و به جایی می رود و با کسی درباره خسروی حرف می زند دوستش می گوید که پلیس ترکیه او را گرفته و بعد از گذشت مدتی تحویل پلیس ایران می دهند. حبیب‌ که اوضاع را به هم ریخته می بیند حسابی داد و بیداد می کند و می گوید که اولین نفر تو باید از او خبر پیدا کنی و نباید این اتفاق بیافتد.

برای ادامه خواندن قسمت ۴۱ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۴۰ سریال برف بی صدا می بارد

پگاه و دانیال روی تخت خوابیده اند، اما خوابشان نمی برد که نسرین به کنارشان می رود و شروع به گفتن قصه برای آن ها می کند. عمه گوهر به اتاق سهیلا می رود که خودش را به خواب می زند و او بعد از سر زدن به نسرین و پگاه و دانیال بر سر سجاده اش می نشیند و قرآن می خواند. احمد در جاده رانندگی می کند که یک کامیون از جلو می آید و او برای این که بهم برخورد نکنند فرمون را به سمت کوه کج می کند.

برای ادامه خواندن قسمت ۴۰ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۳۹ سریال برف بی صدا می بارد

سیمین در حال کوتاه کردن موهای پگاه است و پگاه از این که آرایشگاه نبرده اس غر می زند. مرجان هم به خانه اش رفته است و آمار ناهید را به او می دهد و می گوید که فهمیده درباره اش تحقیق می کنم و بهتر است به سهیلا اعتماد کنی و بزرگ شده است. سیمین اتاق سهیلا را می گردد و کارت شاهرخ را آن جا پیدا می کند، با رسیدن سهیلا پایین می رود با هم به خاطر رفتار های سیمین با هم بحث می کنند و سهیلا می گوید زندگی من به تو هیچ ربطی ندارد و‌ می رود.

برای ادامه خواندن قسمت ۳۹ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۳۸ سریال برف بی صدا می بارد

حبیب با مادرش بیرون رفته اند و آهو خانم می گوید که همه فکر و ذکرم پیش پدرته و می خواهم به خانه برگردم. اما حبیب اول او را به بانک می برد و برایش حسابی باز می کند، با کنار رفتن مادرش دو تا چک به مسئول بانک می دهد و می گوید این ها را به همین حساب بخوابون و بعد از بانک مادرش را به تجریش می برد تا به امام زاده صالح برود. حبیب بعد از آن به محل کار نرگس می رود و درباره منصور حرف می زند که نرگس می گوید او دیگر برای من تمام شده و نمی خواهم راجبش حرفی بشنوم و بعد از آن حبیب یک دسته پول جلویش می گذارد و می گوید برای خودش و نگار به همراه مامان بابا بلیط تهیه کنند و به یک سفر بروند.

برای ادامه خواندن قسمت ۳۸ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۳۷ سریال برف بی صدا می بارد

سیمین و سهیلا در آشپزخانه آب گرم می کنند تا برای پگاه که در حمام با آب یخ مونده، آب ببرند و سهیلا در همان زمان از او اجازه می گیرد تا برای تولد دوستش ناهید به خانه شان برود. حبیب در خانه مشغول صحبت با سیمین است و مشخص است که با هم قرار گذاشته اند و بعد از قطع کردن تلفن پدرش را پشت سرش می بیند که با تاسف نگاهش می کند…

برای ادامه خواندن قسمت ۳۷ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال برف بی صدا می بارد

داوود شوهر نرگس به خانه نرگس رفته است و با او بحث می کند و می خواهد نگار را ازش بگیرد و می گوید تو تا ۷ سالگی حق داشتی نگار را کنار خودت نگه داری، نرگس و داوود مشغول بحث و درگیری هستند که منصور از راه می رسد و از دور آن ها را می بیند، به نظر می آید که منصور برای خداحافظی آمده و یک ساک با خودش دارد. او در گذشته غرق شده است که با دیدن داوود و دست بلند کردن بر روی نرگس عصبی می شود و جلو می رود و با هم گلاویز می شوند…

برای ادامه خواندن قسمت ۳۶ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال برف بی صدا می بارد

منصور پکر در خانه اش نشسته و بعد از مدتی به آسپزخانه می رود تا غذایش را گرم کند و بخورد اما دائم تو فکر نرگس و حرف هایش با او است و خاطرات گذشته را مرور می کند. احمد به در مسیر کرمانشاه است به یک رستوران میان راهی می رود تا چیزی بخورد که یه عالمه سرباز را آن جا می بیند و در میان آن ها به دنبال برادرش است و هر کدام از آن ها را مدتی خیره تماشا می کند.

برای ادامه خواندن قسمت ۳۵ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۳۴ سریال برف بی صدا می بارد

سیمین با عمه اش صحبت می کند و خبر می دهد که قرار است به خانه شان برود که سهیلا به اتاق نسرین می رود تا بهش خبر بدهد و او می گوید عمه که آمد بیا دو تایی با هم از خانه برویم که سهیلا دو هزاری اش می افتد و می فهمد که عمه گوهر می خواهد با سیمین صحبت کند.

برای ادامه خواندن قسمت ۳۴ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال برف بی صدا می بارد

نسرین به در اتاق سیمین رفته و قصد دارد ببینتش که در را باز نمی کند و می گوید فرنگ خانم راست می گوید من و شهاب به هم نمی خوریم. همه سر سفره شام نشسته اند و پگاه می خواهد برایش غذا ببرد که نسریم می گوید آبجی سیمین خواب است که از راه می رسد و کنار آن ها سر سفره می نشیند.

برای ادامه خواندن قسمت ۳۳ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۳۲ سریال برف بی صدا می بارد

سهیلا به همراه دوستش سر ساختمانی که داداش دوستش می سازد، رفته است و درباره سرمایه گذاری با هم حرف می زنند. نرگس و مادرش در آشپزخانه مرغ پاک می کنند و با حبیب حرف می زنند. نرگس به حبیب می گوید که دختر حاجی یا همان سیمین امروز با نامزدش برای بلیط گرفتن به دفتر مرکزی آمده بودند و بدون بلیط با دعوا با هم رفتند.

برای ادامه خواندن قسمت ۳۲ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۳۱ سریال برف بی صدا می بارد

مشتری برای خرید ماشین به خانه پدری شهاب رفته است و ماشین را می بیند و مشغول گفتگو با شهاب است که سیمین با بچه ها از راه می رسند. سیمین به شهاب و فرنگ خانم می گوید که پدر و مادر او برای دیدن شهاب به تهران آمده اند و در اثر این اتفاق مردند که فرنگ خانم اجازه صحبت به شهاب نمی دهد و برای او شرط می گذارد که باید بین بچه ها و شهاب یکی را انتخاب کند.

برای ادامه خواندن قسمت ۳۱ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۳۰ سریال برف بی صدا می بارد

امروز و اهالی محل با جعفر آقا که از جنگ برگشته حرف می زنند که احمد و نسرین از آن جا رد می شوند. نسرین که از حرف های مادر شهاب ناراحت شده عصبی به خانه می آید و همه چیز را برای سهیلا تعریف می کند و می گوید می خواهم مثل سیمین شوم و بچه ها را پیش خودم نگه دارم.

برای ادامه خواندن قسمت ۳۰ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۲۹ سریال برف بی صدا می بارد

احمد و مولایی با هم حساب های شرکت را انجام می دهند و خداروشکر اوضاع کار و بار شرکت خوب شده است. حبیب و مادرش با هم بیرون رفته اند و حبیب با دروغ سر هم کردن او را راضی می کند و می رود. سیمین و شهاب با هم به پارک رفته اند. بچه ها مشغول بازی هستند و آن دو با هم حرف می زنند. سیمین می گوید که در فکرش می خواهد بچه ها را با خودش به آن جا ببرد اما شهاب مخالف است و سعی می کند با هر بهانه ای که شده بگوید نمیشه بچه ها را ببرند اما سیمین با شنیدن این حرف از شهاب می خواهد که آن ها را به خانه ببرد و می روند…

برای ادامه خواندن قسمت ۲۹ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۲۸ سریال برف بی صدا می بارد

سیمین مشغول انتخاب لباس است که نسرین به اتاقش می رود تا همراهیش کند و با هم خاطرات کودکی شان را مرور می کنند و نسرین با حرف هایش سعی می کند به سیمین نزدیک شود و با هم خواهرانه حرف می زنند. سیمین از انتظاری که به آمدن شهاب داشته و از ذوق نامه های او می گوید و نسرین بهش قول می دهد که فردا براش سنگ تموم بگذارد و مادری که در حقش کرده را جبران کند.

برای ادامه خواندن قسمت ۲۸ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال برف بی صدا می بارد

حبیب به بیمارستان رفته و زخمش را پانسمان می کند. گوهر خانم به سر خاک شوهرش رفته و نامه ای که برای سعید خوانده را اول برای او می خواند و گریه می کند. حسابی با شوهرش درد و دل می کند و خودش را سبک می کند. نسرین به اتاق سهیلا رفته و با او درباره روز اول دانشگاه اش صحبت می کند و سیمین میز صبحانه حسابی چیده و منتظر آماده شدن سهیلاس تا با هم به دانشگاه بروند.

برای ادامه خواندن قسمت ۲۷ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۲۶ سریال برف بی صدا می بارد

نسرین به دنبال سیمین می رود که متوجه می شود او به سر خاک پدر و مادرش رفته است. احمد برای محکم کاری به سراغ خسروی رفته است و از او می خواهد که سند جدیدی که مشکل نداشته باشد و خیالش بابت پاس شدن باقی چک ها راحت شود، اما خسروی با زبون بازی و قسم جون بچه هایش احمد را راضی می کند و می گوید خیالش بابت پاس شدن چک ها راحت شود و او را به خانه اش دعوت می کند اما احمد قبول نمی کند و می رود.

برای ادامه خواندن قسمت ۲۶ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۲۵ سریال برف بی صدا می بارد

احمد و مادرش هر دو به بانک رفته اند و از طرف دیگر حبیب نیز برای واریز پول در بانک است که با دیدن آن ها بر می گردند تا نبیننش و به محض انجام شدن کارش می رود. احمد چک را به حساب می خوابوند و بعد از تمام شدن کارشان به ستاد می روند و فیلم سعید را به او نشان می دهند و گوهر خانم اصرار می کند که باید پسرش را برای او پیدا کنند و می روند…

برای ادامه خواندن قسمت ۲۵ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۲۴ سریال برف بی صدا می بارد

احمد در اتاق سعید است و به مادرش می گوید که هیچ کدام از هم گروهی های سعید برنگشته اند و اگر پلاک او را بیاورند چی اما گوهر خانم که دلش به آمدن سعید است چشم هایش را می دزدد و برای شام می رود. منصور عکس هایی که از حبیب گرفته را ظاهر کرده است و به سراغ نرگس رفته و با اصرار های نرگس او را به شرکت می برد و آن جا را بهش نشان می دهد، منصور نمی خواهد او به آن جا برود که نرگس از خدا خواسته به او می گوید آدرس خانه شان را به راننده بدهد تا به آن جا بروند.

برای ادامه خواندن قسمت ۲۴ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال برف بی صدا می بارد

سیمین با احمد و کیانی صحبت می کند اما احمد که تمام فکرش پیش سعید است هیچی از حرف هایشان نمی فهمد و حبیب به تنهایی چک ها را از خسروی تاجر دروغی می گیرد. آن ها پسته ها را به یک انبار که از قبل آماده کرده اند می برند…

برای ادامه خواندن قسمت ۲۳ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۲۲ سریال برف بی صدا می بارد

حبیب از خواب بیدار شده و بر سر سفره صبحانه می رود و با مادرش حرف می زند و حال پدرش را می پرسد. به اتاق پدرش می رود تا او را راه ببرد و از وضعیت کار هایش می گوید که حاج ابراهیم دست دور گلویش می اندازد می خواهد خفه اش کند اما زورش نمی رسد و حبیب او را روی تخت پرت می کند….

برای ادامه خواندن قسمت ۲۲ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال برف بی صدا می بارد

نسرین در دانشگاه با دوستانش مشغول صحبت است و منتظر احمد است، با رفتن نسرین دوستاش تصمیم می گیرن تا هفته بعد برای او تولد بگیرند. احمد به نسرین قول می دهد که در پایان نامه بهش کمک کند و با سوار ماشین شدن بوی رنگ را حس می کند که می فهمد احمد قرار است اتاقش را رنگ کند و میان حرف هایشان می گویند بد نیست کل خانه را رنگ کنند.

برای ادامه خواندن قسمت ۲۱ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت بیستم سریال برف بی صدا می بارد

امروز با مردای محل ایستاده و درباره دزدی از مغازه بقال محل که گرون فروش صحبت می کنند و هر کی دربارش یه حرفی می زند. به خانه می رود که متوجه می شود پستچی نامه دادگاه آورده و آن را برمی دارد به خانه می برد که نسرین و سهیلا بعد از خواندنش حالشان می گیرد و در حیاط می نشینند…

برای ادامه خواندن قسمت بیستم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت نوزدهم سریال برف بی صدا می بارد

حبیب با آقایی برای دیدن یک خانه رفته است و به نظر می آید که قصد خرید خانه دارد. سیمین که یکی از دوستانش حوصله آن چنانی نداشت به خانه اش رفته است که با خانه خالی مواجهه می شود و دوستاش یهویی او را سوپرایز می کنند اما سیمین که اعصاب درست و حسابی ندارد با همه بحث و دعوا می کنند و سیمین فکر می کند که نسرین این کار ها را کرده تا احمد در شرکت بتواند کار هایش را راحت تر انجام دهد و همه چیز را بالا بکشد و می گوید که حتی در نقاشی بچه ها هم هیچ حضوری ندارد…

برای ادامه خواندن قسمت نوزدهم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت هجدهم سریال برف بی صدا می بارد

تلفن خانه زنگ می خورد که سیمین جواب می دهد و گویا همان وکیلشان است که با سر رسیدن نسرین و بچه ها تلفن را قطع می کند. سیمین با دیدن لباس خاکی بچه ها عصبی می شود و بابت بیرون بردن بچه ها حسابی با او دعوا می کند و لباس بچه ها را عوض می کند. نسرین که از حرف سیمین ناراحت شده در آشپزخانه با او حرف می زند و می گوید که حق ندارد برای آن ها امر و نهی کند که سیمین همچنان سر حرفش پافشاری می کند و به او می گوید که عمه گوهر برای سهیلا نقشه دارد و الکی او را به دماوند نبرده است.

برای ادامه خواندن قسمت هجدهم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت هفدهم سریال برف بی صدا می بارد

با اتمام مراسم همه به خانه رفته اند و نسرین و احمد درباره رفتار کیانی و سیمین صحبت می کنند و احمد می گوید بهتر است که افطار به آن جا نرود و ممکن است ناراحتی پیش بیاید و به سراغ امروز می رود و سفارش بچه ها را می کند و می رود. سهیلا در اتاقش نشسته است که نسرین به سراغش می رود و با هم حرف می زنند، سهیلا از دلگرمی که به او دارد، می گوید و نسرین برای عوض شدن حال و هوای او و خانه حرف می زند و می گوید عمه با آن ها کار دارد و به پایین بروند.

برای ادامه خواندن قسمت هفدهم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت شانزدهم سریال برف بی صدا می بارد

حبیب در حال رفتن به جایی است که یکی از هم کسبه ای ها رو می بیند و میان حرف هایش به اون می فهماند که احمد و وراث در حال کلاهبرداری هستند و این کار ادامه دار نخواهد بود. احمد به همراه آخوند مسجد و چند تا از اهالی مشغول خوردن افطاری هستند و درباره کار های خیری که باید انجام بدهند صحبت می کنند و حاج آقا عنوان می کند که احمد پیرو راه حاج عطا است.

برای ادامه خواندن قسمت شانزدهم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت پانزدهم سریال برف بی صدا می بارد

سیمین لباس عروسش را درآورده و با دیدمش اشک می ریزد، نسرین که ناراحت از بد صحبت کردن با او است عذر خواهی می کند اما سیمین، پگاه و دانیال را بدون هیچ حرفی با خودش می برد. حبیب و پسری که گویا خاطرخواه خواهرش است با هم درباره خواهر حبیب که حالا مشخص شده اسمش حبیب است، صحبت می کنند. او از کار هایی که نرگس در طول مدتی که زیر نظرش داشته می گوید و حدس می زند که نگار بچه خواهر حبیب مریض باشد.

برای ادامه خواندن قسمت پانزدهم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت چهاردهم سریال برف بی صدا می بارد

نسرین بر سر سجاده مادرش نماز می خواند که سهیلا به کنارش رفته و او را تماشا می کند و با تمام شدن نمازش با هم درد و دل می کنند و درباره سیمین صحبت می کنند و نسرین باز هم از سهیلا خواهش می کند که درس بخواند. بعد از آن نسرین به سراغ بلور رفته تا بابت رفتار های سیمین از او عذرخواهی کند اما بلور تصور می کند که…

برای ادامه خواندن قسمت چهاردهم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت سیزدهم سریال برف بی صدا می بارد

احمد در مسیر رفتن به شرکت است که هر یک از اهالی بازار سلامتی و فاتحه ای برای حاج عطاالله شکیبا می دهند و او را بدرقه می کنند. از طرفی دیگر حبیب در اتاق حاج حبیب نشسته است و مدارک او را زیر و رو می کند که با آمدن صدای پای احمد حبیب همه چیز را جمع می کند و به پیشواز احمد می رود.

برای ادامه خواندن قسمت سیزدهم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت دوازدهم سریال برف بی صدا می بارد

سیمین مشغول پوشاندن لباس های دانیال است و بر سر نسرین غر می زند که خانمی که دانیال را پیدا کرده بود با قابلمه آش به آن جا می رود اما با روی ترش سیمین رو به رو می شود و بعد از دادن غذا سریعا می رود. امروز تمام رفتار های حبیب را برای سیمین تعریف می کند و به او می گوید اصلا رفتار درست و حسابی ندارد که او تصمیم می گیرد فردا به شرکت برود اما نسرین دخالت می کند و می گوید بهتر است احمد برود و به کار ها رسیدگی کند…

برای ادامه خواندن قسمت دوازدهم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت یازدهم سریال برف بی صدا می بارد

هر کسی در خانه مشغول کاری است و حبیب از امروز درباره میز و صندلی ها می پرسد که او می گوید قرار بوده در این خانه عروسی بر پا شود که حبیب زیر لب با خودش جمله چه عروسی بد شگونی را زمزمه می کند و از همسایه ها می خواهد که به امروز کمک کنند تا میز و صندلی ها چیده شود و خودش به دنبال خرید برای مراسم می رود. احمد در بیمارستان هم چنان بستری است و بی قراری می کند که سعید کنارش مانده و ازش مراقبت می کند.

برای ادامه خواندن قسمت یازهم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت دهم سریال برف بی صدا می بارد

نسرین و سیمین راهی تهران شده اند و عمه گوهر برای دادن بسته ای به خانه ای که عروسی گلناز و شوهر است رفته است تا به شوهر گلناز بدهد و او با خودش به جبهه ببرد. امروز به سیمین و نسرین خبر می دهد که مادر پدرشان تصادف کرده اند و آن ها بدو به بیمارستان می روند. سیمین برای شناسایی جنازه به سردخانه می رود و مطمئن می شود که پدرش و مادرش هر دو مرده اند و از حال می روند و خاطراتشان با هم مرور می شود…

برای ادامه خواندن قسمت دهم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت نهم سریال برف بی صدا می بارد

حاجی به خانه برگشته است که دانیال رو غمگین از مردن ماهی ها می بیند و با او صحبت می کند. عروس دامادی که حاجی بساط عروسیشان را راه انداخته برای تشکر به خانه عمه گوهر رفته اند و از او خواهش می کنند که حتما امشب در عروسی آن ها شرکت کنند. حاج عطا و شکوه خانم به سمت تهران روانه شده اند و درباره حبیب صحبت می کنند که میانه راه با چیزی رو به رو می شوند و یک لکه خون روی شیشه می افتد که شکوه حالش بد می شود و از ماشین پیاده می شوند که می فهمند تنها یک پرنده بوده است.

برای ادامه خواندن قسمت نهم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت هشتم سریال برف بی صدا می بارد

سهیلا به سیمین می گوید که شهاب به همراه مادرش به آن جا آمده است و خانواده اش با روی باز از آن ها استقبال و پذیرایی می کنند. حاج عطا و مادر شهاب با هم در چالش مهاجرت کردن و نکردن بچه ها هستند و هر کدام قصد دارن طرف مقابل را متقاعد کنند. مادر شهاب اجازه صحبت به بچه ها را نمی دهد و با زدن حرف هایی که بوی جدایی آن ها را می دهد از جایش بلند می شود و می رود، به تبع شهاب از او تبعیت می کند و دنبالش می رود…

برای ادامه خواندن قسمت هشتم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت هفتم سریال برف بی صدا می بارد

همه در خانه عمه منتظر رفتن پدرشان هستند تا خانه را برای تولد حاج عطا آماده کنند. سیمین هم چنان حالش خوب نیست و خودش را در اتاق حبس کرده است که شکوه خانم به سراغش می رود تا او را دلداری دهد و از این حال و هوا دربیاورد…

برای ادامه خواندن قسمت هفتم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ششم سریال برف بی صدا می بارد

شکوه خانم با لباس عروس ها به خانه آمده است که همه شروع‌به رقص و پایکوبی می کنند. نسرین بی تاب احمد است که مادرش به سراغش می رود و او را دلداری می دهد. شکوه خانم سراغ سیمین را می گیرد که نسرین می گوید لباسش را نخواست و به اتاقش رفته است، شکوه به کنارش می رود و به او قول می دهد که همه چیز درست می شود که صدای حاج عطا از حیاط می آید و شکوه به استقبالش می رود و او را راضی می کند که با سیمین صحبت کند و کمی برایش مثل آب روی آتیش باشد…

برای ادامه خواندن قسمت ششم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت پنجم سریال برف بی صدا می بارد

آرش با تمام تاکید های مادرش آماده رفتن به سر قرار با حاج عطا شده است. کیانی با تمام شدن حرف حاجی از او اجازه می گیرد تا به انبار برود و بعد از دستوراتی که حاجی می دهد از اتاقش بیرون می رود که با شهاب رو به رو می شود. شهاب و حاج عطا مشغول صحبت هستند که کیانی برای آن ها چای و شیرینی می برد و شهاب ادامه می دهد که برای ادامه تحصیل می خواهد از ایران برود اما این کارش به معنای ترک کشور نیست…

برای ادامه خواندن قسمت پنجم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت چهارم سریال برف بی صدا می بارد

احمد به خانه دایی اش رفته است تا برای رفتن خداحافظی کند که سیمین از او می خواهد تا به پدرشان بگوید که عروسی او و آن ها از هم جدا برگزار شود و با آمدن مادر و پدرش از او دور می شود و به داخل می رود. شکوه خانم دو تا از النگو هایش را به احمد می دهد تا با خودش به جبهه برود و بلاخره راهی می شود و در مسیر در خصوص مدیریت و عروسی جدا خودش با نسرین و شهاب و سیمین صحبت می کند و عطا می گوید که فردا با شهاب صحبت می کند….

برای ادامه خواندن قسمت چهارم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید..

خلاصه داستان قسمت سوم سریال برف بی صدا می بارد

حاج عطا به همراه احمد به انبار رفته است که کیانی را مشغول بحث با یکی از مسئولین انبار می بیند و به او می گوید که بیشتر از این ادامه ندهد و همه را جمع می کند و اعلام می کند که از این به بعد کیانی همراه آقای مرادی کمک می کند و می رود. حاجی که حال خوشی ندارد به سراغ حاج آقای محل رفته است و مبلغی را بابت کار خیر به او می دهد که حین حرف زدن حالش بد می شود و او احمد را صدا می کند و حاج عطا را می نشانند. احمد که از وضعیت بیزار است او را به همان دکتر می برد تا از ماجرا سر در بیاورد و در آخر حاج عطا تسلیم می شود و به احمد می گوید….

برای ادامه خواندن قسمت سوم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت دوم سریال برف بی صدا می بارد

خواهر کوچیکه نسرین و سیمین در خانه شیرینی پخش می کند و نسرین در اتاقش مشغول تایپ کردن چیزی است که مادرش او را صدا می کند تا به پایین برود. سیمین به مادرش گفت که قصد دارد با شهاب به خارج برود و با پایین رفتن نسرین به زیرزمین می روند تا جهیزیه را ببیند که سیمین باز هم پای خارج رفتن را وسط می کشد اما مادرش می گوید که تو هنوز انتخاب نکرده ای و هر وقت خودت با عقلت تصمیم گرفتی می تونی بری… سیمین می گوید که من می خوام با شهاب برم اما نمیدونم چجوری به بابا بگم نسرین او را حمایت می کند و می گوید اگر آرزویت رفتن است من تو را حمایت می کنم و با آمدن حاج عطا همه به بالا می روند…

برای ادامه خواندن قسمت دوم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت اول سریال برف بی صدا می بارد

مزون لباس عروس نسرین و سیسمن که مشخص است با هم خواهر هستند، به مزون لباس عروس رفته اند و مشغول پرو لباس هایشان هستند که وضعیت قرمز اعلام می‌ شود و همه به پناهگاه می روند. نسرین و شوهرش بعد از آرام شدن وضعیت باهم به سمت خانه می روند و در مسیر باهم صحبت می کنند اما نسرین به او نمی گوید که لباس عروسش چه شکلی است و می گذارد تا شب عروسی صبر کند..

برای ادامه خواندن قسمت اول سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

دریافت لینک کوتاه این نوشته:

کپی شد!

قسمت ۴۴ برف بی صدامی بارد