عکس جیران همسر ناصرالدین شاه
عکس جیران همسر ناصرالدین شاه
«فروغالسلطنه» اهل تجریش بود؛ روستایی در شمال تهران که در دوره قاجار ییلاق محبوب دارالخلافه بود و وصف باغهای زیبا و هوای خنکش، حتی جهانگردان را هم به این روستا میکشاند.

جیـران پرنفوذترین زن قاجار بود |ماجرای فروغالسلطنه از روستای تجریش تا ارگ دارالخلافه
«فروغالسلطنه» اهل تجریش بود؛ روستایی در شمال تهران که در دوره قاجار ییلاق محبوب دارالخلافه بود و وصف باغهای زیبا و هوای خنکش، حتی جهانگردان را هم به این روستا میکشاند.
همشهری آنلاین _ مرضیه موسوی: نخستین بار ناصرالدین شاه برق چشمان نافذ فروغالسلطنه را در یکی از باغهای همین روستا دید. فی الفور احوالش را جویا شد و وقتی به تهران برگشت افرادی را پی او فرستاد. نام اصلیاش «خدیجه تجریشی» بود. پایش که به ارگ ناصرالدین شاه باز شد، فروغالسلطنه لقب گرفت و البته شاه به خاطر چشمان زیبایش او را «جیران» صدا کرد؛ طوری که سالها بعد اغلب زنان دربار یادشان رفت این سوگلی ناصرالدین شاه نام اصلیاش چه بود.
شاه جیران را در یکی از سفرهایش به شمیران دیده بود. پدرش باغبان بود و ساکن روستای تجریش. البته در باب این آشنایی روایتهای متعددی نوشته شده. «تقی دانشور» ملقب به اعلمالسلطنه در کتاب خاطرات خود از نخستین ملاقاتهای ناصرالدین شاه و خدیجه تجریشی مینویسد: «شاه روزی در اطراف شمیران و تجریش سواره به شکار بلدرچین رفته بود. غفلتاً چند بلدرچین روی درخت توتی پریدند و شاه برای زدن آنها زیر درخت توت رفت. دختری دهاتی بالای درخت رفته و مشغول خوردن توت بود. دخترک اعتنایی به شاه نکرد.
ولی شاه فریفته جمال دختر دهاتی شد و بر سبیل مزاح خطاب به وی گفت: دختر! زن من میشی؟ دخترک شانههایش را بالا انداخت و بدون آنکه بداند طرف صحبتش شاه مملکت است، گفت: تو که داخل آدم نیستی. من زن شاه میشم! و بعد با لفظ برو گم شو! مکالمه را تمام شده حساب کرده بود. اما وقتی ملازمان شاه ترسان و لرزان او را شیرفهم کردند که اینمرد با این لباس و این خدم و حشم شاه مملکت است، جیران از درخت پایین پرید و با رفتاری مؤدب و شرمسار، عذرخواهی کرده بود. شاه جوان که از همان ابتدا شیفته سکنات و وجنات او شده بود، او را به ارگ سلطنتی دعوت کرد و از او خواست تا با شاه ازدواج کند.»
ماجرای راه یافتن دختری روستایی از تجریش به کاخ سلطنتی شباهت زیادی به داستانهایی دارد که در ادبیات کهن اغلب سرزمینها خوانده و شنیدهایم؛ ناصرالدین شاه لقب فروغالسلطنه را به خدیجه خانم تجریشی داد. او آنقدر در نظر شاه زیبا بود که شاه اسم او را جیران گذاشت. آنقدر به این زن علاقهمند شد که تصمیم گرفت جیران را به عقد دائم خود در آورد. اما برای رسیدن به این هدف با چالشی همراه بود؛ زمان خواستگاری از جیران، ناصرالدین شاه ۴ زن عقدی دائم داشت. به همین دلیل تصمیم گرفت یکی از زنان عقدی خود را طلاق دهد.
ماجرای باز شدن پای جیران از روستای تجریش به حرمسرای ناصرالدین شاه، اسم و لقبی که از شاه گرفته بود و حالا گرفتن جای یکی از زنهای عقدی دائم شاه هرکدام به تنهایی کافی بود تا جیران در میان زنان حرمسرا دشمن و بدخواه بسیار داشته باشد. «پولاک» پزشک مخصوص ناصرالدین شاه در کتاب خاطراتش درباره ویژگیهای ظاهری جیران مینویسد: «او نه زیبایی خاصی داشت و نه لطف و ملاحتی، و برگونه چپ هم سالکی بزرگ داشت. با وجود همه اینها بر شاه نفوذ بسیاری پیدا کرد و مردم این نفوذ را در اثر سحر و جادو میدانستند.» زنان عقدی دائم ناصرالدین شاه تا قبل از ازدواج او با جیران، همگی از خانوادههای ثروتمند قاجاری بودند و بابت برابر کردنشان یک روستایی با خودشان حسابی از شاه دلخور. اما همینکه از علاقه ناصرالدین شاه به جیران باخبر شدند پا پس کشیدند تا آتش خشم و غضب شاه دامنشان را نگیرد و به زندگی در سایه جیران رضایت دادند. هرچند که در خفا از هیچ آزار و طعنهای دریغ نمیکردند.
جیران زن جسور و پر جنبوجوشی بود. فارغ از اینها برای اینکه بتواند موقعیت خود را در رقابت با دیگر زنان حرمسرا حفظ کند ناچار بود همواره خود را در موقعیتهای سخت دخالت دهد و تواناییهایش را به رخ بکشد. همین کارها هم بود که ناصرالدین شاه را شیفته و البته وابسته به جیران کرد. خدیجه خانم تجریشی تا قبل از مرگش در دربار ناصرالدین شاه پرنفوذترین زن قاجار به شمار میرفت. با این حال بخت بیش از این با او یار نبود؛ جیران ۴ فرزند به دنیا آورد که هیچکدام از آنها به ۸ سال نرسیدند و در همان کودکی از دنیا رفتند؛ بچههایی که گرچه از مادری قاجاری نبودند اما همه میدانستند با نفوذی که جیران در دستگاه قاجار دارد، اگر عمرشان یاری میکرد شاه بعدی میشدند. همانطور جیران موفق شد پسرش «امیرنظام» را برخلاف تمام موانعی که در پیش رویش بود به ولیعهدی بنشاند. اما این موفقیت دوام چندانی نداشت و امیرنظام خیلی زود از دنیا رفت. مرگ امیرنظام آنقدر جیران را تحت تأثیر قرار داده بود که روزها بعد از این اتفاق همچنان گریه میکرد و سر به دیوار میکوفت.
بعد از مرگ امیرنظام ناصرالدین شاه با وجود داشتن ۳ پسر دیگر حاضر نبود یکی از آنها را به ولیعهدی انتخاب کند. او هم مثل جیران دلش میخواست مادر ولیعهد کسی جز جیران نباشد. «بارون دوپیشون» در اینباره مینویسد: «شاه به قسمی در این امر مصمم بود که میخواست در روزنامه دولتی اعلان کند دیگر ولیعهدی انتخاب نخواهد کرد تا از مادر ولیعهد مرحوم پسری به دنیا آید… ولی صدر اعظم او را از این خیال منصرف کرده است.» گمانهزنیهایی در تاریخ به چشم میخورد که مرگ ۴ فرزند جیران را توطئه زنان دربار میداند؛ همسران عقدی و صیغهای ناصرالدین شاه و البته مادر شاه یعنی مهدعلیا که چندان دل خوشی از این سوگلی نداشت. جیران بعد از مرگ چهارمین فرزندش دیگر بچهدار نمیشود و کمکم افسردگی به سراغش میآید. تا اینکه اندوه از دست دادن فرزندانش او را جوانمرگ کرد؛ اتفاقی تکاندهنده برای ناصرالدین شاه که تا پایان عمر آن را از یاد نبرد. جیران را در جوار مرقد عبدالعظیم(ع) در ری به خاک سپردند و باغی که او در آن دفن شده بود به باغ جیران معروف شد. ماجرای دلدادگی شاه به جیران با مرگ این زن به پایان نرسید. روزی که ناصرالدین شاه ترور شد با بدنی زخمی خود را به باغ جیران و مزار او رساند. آخرین نفسها را روی مزار جیران کشید و همانجا وصیت کرد که او را در این باغ و کنار جیران دفن کنند.
جیران تجریشی، همسر ناصرالدین شاه که بود و عاقبتش چه شد
دوات آنلاین -جیران تجریشی همسر و سوگلی ناصرالدین شاه قاجار بود که زندگی او موضوع سریال جیران به کارگردانی حسن فتحی شده است. اما او در واقعیت که بود و چه سرنوشت و عاقبتی داشت؟
اسم اصلی جیران
نام اصلی جیران، خدیجه تجریشی است و بعد از ازدواج با ناصرالدین تا سال ۱۲۷۶ که فوت شد با لقب فروغ السلطنه شناخته می شود. گفته می شود اسم جیران را ناصرالدین شاه برای خدیجه انتخاب کرد.
پدر جیران باغبان بود و در تجریش که آن زمان روستا بود کار می کرد.
جیران و ناصرالدین شاه چگونه با هم آشنا شدند
در مورد نحوه آشنایی ناصرالدینشاه و جیران نقل قولهای متعددی بیان شده است؛ خسرو معتضد در کتاب خود «از فروغالدوله تا انیسالدوله» آشنایی آن دو را مربوط به دوران جوانی ناصرالدینشاه دانسته که طی یکی از سفرهای او به تفرجگاه پادشاهان قاجار؛ یعنی شمیران اتفاق افتاده است. به بیان او نخستین ملاقات آنها در حالی صورت میگیرد که جیران شاه را نمیشناسد و در حالی که بر بالای درخت توت نشسته و توت میخورد، نسبت به شاه که او را غریبهای مزاحم میداند، بیاعتنایی میکند و در برابر تواضع شاه که به وی دلبسته است، با غرور و درشتی سخن میگوید: «… شاه آهسته سلام کرد. این اولینباری بود که قبله عالم و عالمیان، السلطان بن السلطان بن السلطان به یکی از رعایای خود سلام میکرد… دختر با تحقیر و بیاعتنایی به زیر پای خود نگریست. نیمنگاهی به شاه افکند و گفت: برو پی کارت… برو غریبه، برو گم شو…» اما بعد از آنکه مطمئن میشود این غریبه شاه است، رفتاری مؤدبانه توأم با شرم از خود نشان داده و ناصرالدینشاه که یک دل نه صد دل عاشق شده از او خواستگاری میکند و بدین ترتیب جیران به جمع همسران صیغهای شاه میپیوندد.
حسین لعل در کتاب «قبله عالم» این دیدار تصادفی را بهگونهای دیگر بیان میکند؛ او این آشنایی را در دوران پیری ناصرالدینشاه میداند که او سوار کالسکهای به طرف صاحب قرانیه در حرکت بوده و ناگهان صدای آواز دلنشینی میشنود؛ از کالسکه پیاده شده و به دنبال صدا میگردد تا اینکه به دیوار باغی میرسد و نهایتاً صاحب صدا (جیران) را مییابد و عاشق او میگردد؛ جیران هم مدهوش زرق و برق و لباس پر طمطراق شاه شده و نهایتاً این دیدار به ازدواج آنها میانجامد.
اما به نوشته عباس امانت، جیران ابتدا به جهت فراگرفتن رقص و آواز به حرم شاهی آورده شد و اولینبار ناصرالدینشاه او را در جمع ملازمان مهدعلیا دید و به او دلبست و او را به همسری خود درآورد.
تقی دانشور (اعلمالسلطان) در خاطرات خود، آشنایی آن دو را مربوط به یکی از سفرهای شکاری شاه به شمال تهران دانسته است. او نخستین ملاقات آنها را چنین شرح میدهد:
شاه روزی در اطراف شمیران و تجریش سواره به شکار بلدرچین رفته بود. غفلتاً چند بلدرچین روی درخت توتی پریدند و شاه برای زدن آنها زیر درخت توت رفت. دختری دهاتی بالای درخت رفته و مشغول خوردن توت بود. دخترک اعتنایی به شاه نکرد. ولی شاه فریفته جمال دختر دهاتی شد و بر سبیل مزاح خطاب به وی گفت: دختر، زن من میشی؟ دخترک شانههایش را بالا انداخت و بدون آنکه بداند طرف صحبتش شاه مملکت است، گفت: تو که داخل آدم نیستی. من زن شاه میشم!
ازدواج جیران و ناصرالدین شاه
عشق ناصرالدین شاه به جیران به حدی بود که خواست او را به عقد دائم خود درآورد؛ اما چون پیش از جیران، ۴ زن عقدی دیگر داشت، به خاطر او از عقد دائمی ستاره خانم ــ که چهارمین زن عقدی او بود و از وی ۳ فرزند نیز داشت ــ صرفنظر کرد و عقد دائم او را به متعه بدل ساخت و جیران را به عقد دائم خود درآورد و سپس او را ملقب به «فروغالسلطنه» کرد.
در واقع چهار زن دائمی ناصرالدینشاه همه از اشرافزادگان قجری بودند و بنابراین میتوانستند مادر ولیعهد باشند، اما جیران همسر صیغهای شاه؛ روستازادهای فاقد نسب و تبار بلندپایه بود که گمان میرفت دیر یا زود به خیل زنان فراموششده حرمسرا بپیوندند؛ اما دیری نگذشت که این سگولی برخلاف خواست بسیاری از زنان حرمسرا و بهویژه مادر شاه (مهدعلیا)، نه تنها به جمع زنان دائمی شاه پیوست، بلکه موفق شد پسرش را نیز به ولایتعهدی شاه قجر برساند و این در حالی بود که بسیاری، از جمله صدر اعظم و نمایندگان دول خارجی که به دیده تحقیر به جیران نگاه میکردند، مخالف ولایتعهدی پسر او بودند.
فروغالسلطنه چون میخواست جایگاه خاص و محبوبیت خود را نزد ناصرالدین شاه به مردم بزرگ جلوه دهد، در کارهای مشکل وارد میشد و ناصرالدین شاه نیز درخواست او را رد نمیکرد. دلبستگی ناصرالدین شاه به جیران آنچنان بود که دیگر زنان حرمسرای او که بیشتر آنها از شاهزادگان و نجیبزادگان بودند، تا زمانی که جیران در قید حیات بود، زیر سایه او قرار داشتند.
جیران چگونه زنی بود
برخی منابع ذکر کرده اند جیران از نظر ظاهری هیچ ویژگی خاص و زیبایی زیادی نداشت. پولاک ، پزشک مخصوص ناصرالدین شاه که در زمان حیات جیران در ایران به سر میبرد و او را از نزدیک دیده بود، درباره شکل و شمایل او نوشته است: او نه زیبایی خاصی داشت و نه لطف و ملاحتی، و بر گونۀ چپ هم سالکی بزرگ داشت. با وجود همه اینها بر شاه نفوذ بسیاری پیدا کرد و مردم این نفوذ را در اثر سحر و جادو میدانستند.
جیران زنی سرزنده و پرجنبوجوش بود. دوستعلی خان معیرالممالک به نقل از پدرش که بارها همراه دستگاه عظیم جیران در شکارهای او در جاجرود حضور داشته است، مینویسد: جیران به هنگام سواری چکمه به پا میکرد و روبند خود را به دور سر میپیچید و در نهایت چالاکی بر روی زین اسب مینشست و دستهای انبوه از نوکر و قوشچی و تفنگدار در رکابش بودند. جیران در شکارگاهها قوش مخصوص خود را به دست میگرفت و از فراز بلندی آن را به سوی کبک رها میکرد و هرکس شکارش را سر میبرید یک امپریال ــ که پول طلای روسیه بود و ارزش بسیار داشت ــ انعام میگرفت.
فرزندان جیران
جیران از ناصرالدین شاه دارای ۴ فرزند شد که همگی در سنین کم فوت شدند. این زن پس از ورود به حرمسرای شاهی بیکار ننشست و بهویژه از نفوذ خود بر شاه برای ولایتعهدی پسر خود استفاده کرد. هرجند پسر اول او بیش از هشت روز عمر نکرد، اما با به یک سالگی رسیدن پسر دومش؛ یعنی امیرمحمد قاسمخان ملقب به امیرنظام، جیران از خوشحالی در پوست خود نمیگنجید. دست تقدیر نیز با او یار بود؛ چراکه معینالدین میرزا ولیعهد شاه که از بطن خجسته خانم تاجالدوله زن عقدی شاه بود، در سن ۶ سالگی بر اثر بیماری فوت کرد و این فرصت طلایی، راه را برای رساندن سوگلی شاه به آرزویش هموار کرد.
مرگ جیران
جیران خیلی زود در عنفوان جوانی در ۸ جمادیالآخر ۱۲۷۶ بر اثر بیماری در تهران درگذشت و پیکر بیجانش را در جوار بقعه حضرت عبدالعظیم به خاک سپردند و مقبرهای برای او ساختند.
در واقع جیران بعد از مرگ هر چهار فرزندش، سلطان محمد میرزا، محمد قاسم میرزا، رکنالدین میرزا و خورشید کلاه خانم، دچار افسردگی شد و بعد از آن که دانست دیگر فرزندی به دنیا نخواهد آورد، غم و اندوه او چندین برابر شد و دیری نگذشت که به دیار باقی شتافت.
در خصوص علت مرگ او برخی منابع به بیماری سل و برخی دیگر به سرطان اشاره کردهاند، اما اکثر منابع معتقدند که جیران از اندوه مرگ فرزندانش دق کرده است. به هرحال ناصرالدینشاه هرگز نتوانست یاد جیران را فراموش کند و حتی به وصیت جیران، با دختری به نامه فاطمه ملقب به انیسالدوله ازدواج کرد؛ چراکه این دختر در خدمت جیران بزرگ شده بود و اخلاقش شبیه جیران بود.
با وجود اینکه ناصرالدین شاه پس از مرگ جیران زنان بسیاری گرفت، اما همواره به یاد او بود و مهر جیران هیچگاه از دلش بیرون نرفت.
ناصرالدین شاه تا زنده بود هرگز به کسی اجازۀ سکونت در عمارت جیران را نداد و گاهی خود تنها بدانجا میرفت و با یاد جیران خلوت میکرد. وی هرگز حاضر نشد پس از جیران لقب فروغالسلطنه را به زنان دیگر بدهد.
منابع: دانشنامه تهران بزرگ- مهرخانه- ویکی پدیا